معنی احمدخان درانی

حل جدول

احمدخان درانی

از افسران سپاه نادرشاه در جنگ با هند

لغت نامه دهخدا

درانی

درانی. [دَ نی ی] (ع ص) ملح درانی، یعنی نمک سخت سپید، و ملح اندرانی غلط است. (از منتهی الارب).

درانی. [دُرْ را] (اِخ) (طائفه ٔ...) نام قومی است از افغانان که در اطراف و حوالی قندهار سکونت می دارند. گویند که بسبب کشیدن مروارید در گوش به این لقب ملقب گشتند و این قوم را ابدالی نیز گویند. (آنندراج). عنوان طایفه ای از افاغنه که اصلاً ابدالی نام داشت و پس از برآمدن احمدشاه درانی نامش به درانی تبدیل گردید. طایفه ٔ ابدالی به چند تیره تقسیم میشد که از مهمترین آنها پوپلزای یا پوپلزائی و بارکزای یا بارکزائی بود. بعد از قتل نادر (1160 هَ. ق.)، شعبه ٔ صدوزای (یا سدوزی) یا صدوزائی (سدوزائی) از تیره های پوپلزائی و سپس تیره ٔ بارکزائی در افغانستان حکومت کرده اند. امرای شعبه ٔ سدوزائی بعد از احمدشاه درانی بترتیب عبارت بوده اند از: تیمورشاه درانی، زمان شاه درانی، محمودشاه درانی، شاه شجاع درانی، علی شاه درانی (کابل)، ایوب شاه درانی (پیشاور و کشمیر)، کامران میرزا (هرات). در زمان امرای اخیر خاصه محمودشاه درانی و کامران میرزا، جنگهای هرات بین ایران وافغانستان واقع شد. سلسله ٔ صدوزائی بدست دوست محمدخان افغان منقرض شد و فرمانروائی به تیره ٔ بارکزائی منتقل گردید. (از دائره المعارف فارسی). پس از قتل نادرشاه افشار (1160 هَ. ق.)، افغانان از تابعیت ایران بیرون رفتند و احمدخان را که رئیس قبیله ٔ درانی بود به پادشاهی برداشتند. وی مقام وزارت را به جمال خان رئیس قبیله ٔ بارکزایی - که با قبیله ٔ درانی رقابت داشتند - واگذاشت. از این تاریخ تا یک قرن بعد، این ترتیب برقرار بود؛ یعنی شاه از قبیله ٔ درانی و وزیر از قبیله ٔ بارکزایی اختیار می شد. احمدشاه سلسله ٔ درانی را (که از 1160 تا 1242 هَ. ق. حکومت کرده اند) تأسیس نمود و تمام افغانستان را مطیع کرد و چندبار به هند حمله برد و قسمتی از هند را ضمیمه ٔ افغانستان نمود. زمان شاه نواده ٔ احمدشاه بقتل عام قبیله ٔ بارکزایی پرداخت، ولی این امر بر نفوذ افراد بارکزایی افزود و وسیله ٔ انقراض سلسله ٔ درانی شد. پس از چند سال هرج و مرج - یعنی در سال 1242 هَ. ق. / 1826 م. - دوست محمدخان برادر وزیر مقتول (فتح خان بارکزایی) به تخت پادشاهی افغانستان جلوس کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 202 و مجمل التواریخ گلستانه صص 64- 78 شود.


احمدخان

احمدخان. [اَ م َ] (اِخ) درّانی. رجوع به احمدشاه افغان شود.

احمدخان. [اَ م َ] (اِخ) افغان. رجوع به احمدشاه افغان شود.

احمدخان. [اَ م َ] (اِخ) مؤلف مجمل التواریخ و القصص آرد (ص 408): ملکشاه بن محمد... پادشاهی خجسته دولت و سایه ای بود بر سپاهی و رعیت، پس سوی ماوراءالنهر رفت، وسمرقند بستد بحرب، و خانه ٔ خانیان از تخمه ٔ افراسیاب و خزینه های ایشان جمله با احمدخان به عراق آورد.

احمدخان. [اَ م َ] (اِخ) قاجار، علاءالدوله.رجوع بکتاب مازندران و استرآباد رابینو ص 165 شود.

احمدخان. [اَ م َ] (اِخ) بیات. از جمله ٔ امرای معاصر سید محمد ملقب بشاه سلیمان که پس از جلوس سید بخدمت قورچی باشیگری منصوب شد. رجوع بمجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ص 43 و 47 شود.

احمدخان. [اَ م َ] (اِخ) (سلطان) ابن سلطان حسن یکی از حکمرانان بیه پیش گیلان. رجوع به کتاب مازندران رابینو ص 107 و 149 شود.

احمدخان. [اَم َ] (اِخ) او راست: درءالفصلین فی ائتلاف الفئتین وکتاب فی العقائد للتوفیق بین الفئتین الاسلامیه و المسیحیه طبع اسکندریه بسال 1871 م. (معجم المطبوعات).

احمدخان. [اَ م َ] (اِخ) ابن خضرخان یا احمدخان ثانی، پنجمین از امرای ایلک خانیه ٔ ترکستان غربی صاحب سمرقند. وی را بسال 488 هَ. ق. بزندقه متهم کردند و بخبه بکشتند و پسرعم او را بسلطنت برگزیدند. (یافعی). وی از حدود سنه ٔ 472 تا 488 حکومت کرد. در 482 ملکشاه سلجوقی به مملکت او سپاه فرستاد و ملک او را ضبط و خود او را اسیر کرد. رجوع بقاموس الاعلام و رجوع به آل افراسیاب شود.

احمدخان. [اَ م َ] (اِخ) داماد سلطان حسین میرزا تیموری، بخواهر، و پدر مهدعلیا خانزاده خانم منکوحه ٔ مظفر حسین گورکان است. رجوع بحبط ج 2 ص 312 شود. و نیز خوندمیر در حبط ج 2 ص 263 آرد که: بدیع الجمال بیگم که همشیره ٔ خاقان منصور سلطان حسین میرزا تیموری بود در آن سال که آن حضرت ولایت جرجان را بسلطان سعید باز گذاشته در خطه ٔ عراق رایت آفتاب اشراق برافراشت در سلک ازدواج پیر بوداق سلطان انتظام یافت وبعد از فوت پیر بوداق سلطان احمدخان که از جمله ٔ سلاطین دشت قبچاق بمزید شوکت و مکنت امتیاز داشت آن درهالتاج سلطنت را بحباله ٔ نکاح خویش درآورد و بدیعالجمال بیگم را از احمدخان دو پسر و یک دختر متولد گشت.

احمدخان. [اَ م َ] (اِخ) بنگش بن محمدخان بنگش. وی یکی از خواتین فرخ آباد هندوستان بود و از 1163 تا1185 هَ. ق. یعنی مدت 22 سال در آنجا حکومت راند. (قاموس الاعلام). ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ در عنوان رفتن احمدشاه درّانی کرت سوم بهندوستان و حرب نمودن با جماعت مرهته آرد: احمدخان بنگش هم با جمعیت بیست هزار سوار و پیاده و توپخانه سرانجام از مکان خود روانه و فیض یاب حضور شاهی گردید. رجوع بمجمل التواریخ ص 98 و 102 و رجوع بحدیقه العالم چ هند شود.

احمدخان. [اَ م َ] (اِخ) ابدالی. ملقب به درّ دوران پادشاه افغانستان. او در سال 1160 هَ. ق. بقسمتی از هندوستان لشکر برده آنجا را تسخیر کرد و در 1162 هَ.ق. برآن ناحیت مستولی شد. و بعد از او جانشینان وی به درّانی ملقب شدند. رجوع باحمدشاه افغان... شود.


شاه درانی

شاه درانی. [هَِ دَرْ را] (اِخ) احمدشاه درانی افغانی ابدالی که از سال 1160 تا 1187 حکومت کرده است. رجوع به احمدشاه افغانی شود.

معادل ابجد

احمدخان درانی

969

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری